یه روز پر هیجان وشیرین
بابایی سلام 27 فروردین 94 جشن دندونی دختر عموت آنیسا بود .بعد از ظهر قرار شد مامانت تورو بزار خونه مامان جون و منو خالت دو تایی بعد از ظهر ببریمت دنیای کودک ، که عکساش رو هم برات گذاشتم ، بعد از ظهر که خالت رو از کلاس زبان برداشتم سه تایی رفتیم دنیای کودک .مامانت هم رفته بود مهمونی ، ساعت 5 تا 6 کلی بازی و خنده کردی و بعد یکم خسته شدی شروع کردی به نق زدن و بد جوری هم گشنت شده بود ،تصمیم گرفتیم ببریمت خونه تا مامان جون برات شیر درست کنه تا بخوابی همین که رسیدیم خونه در و که زدیم کسی درو وا نکرد موبایل مامان جون رو هم گرفتم باز گوشی رو برداشت نگو مامان جون رفته پیاده...
نویسنده :
بابایی
9:33
ادامه عکسای آنیا در دنیای کودک
آنیا در سرزمین عجایب
واکسن یک سالگی
ناز گلم سلام دختر خوشگلم امروز 26 فروردین 94 صبح ساعت 8 با مامان جون دوتایی بردیمت برا زدن واکسن یک سالگیت ،یکم دیر شده بود اون به خاطر این بود که فقط روزای چهارشنبه این واکسن رو می زدن به همین خاطر امروز بردیمت . بچه های خیلی زیادی امده بودن یکم نشستیم و اولین بچه رو بردن تو واکسنش رو زدن یه هواری می کشید که نگو تو هم خیلی ریلکس نشسته بودی و به نی نی های دیگه نگاه می کردی و حرف می زدی تا اینکه اسم تو رو خوندن و بردیمت تو ، یه خانم پرستار مهربون امد و قد و وزنت رو گرفت و گفت عالی قدت 78 بود و وزنت 10.700 ، دور سرت هم 47 ، بعد مامان جون پیرهن دستت رو زد بالا یه واکسن کوچولو از دستت زدن یه کم گ...
نویسنده :
بابایی
9:07
دخترم تولد یک سالگیت مبارک
تولدت مبارک عزیز دلم ناز گلم سلام ، جمعه 21 فروردین 94شدی یک ساله ، جش تولدت رو تو خونه باغ بابا جون گرفتیم ،همه عموات و خاله مامانت و دختر خاله های مامان و خیلی های دیگه دور هم جمع شده بودیم یه شب ماندگار و رویایی بود خیلی خوش گذشت خیلی خندیدیم و شادی کردیم شب تا ساعت 12 همه دور هم بودیم کیک یک سالگیت رو بریدی و بچه ها یکم رقصیدن و بازی کردن میوه خوردن و آجیل شکستن و بعد کادو هارو باز کردیم . انشا... صد تا از این تولدا کنار هم داشته باشیم " خیلی دوست داریم" یه چند تا از عکسای شب تولدت رو برات گذشتم تا خاطری خوبی برات باشه . &nbs...
نویسنده :
بابایی
8:18